بردیا بردیا ، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

خورشید کوچک خانه مامان و بابا

به وبلاگ خورشید کوچک خانه مامان وبابا خوش آمدید

دل نوشته های مامان

سلام مادر جون من چندین روز که برای شما مطلبی ننوشتم خیلی گرفتار بودم .چون بابا داره یک شرکت دارویی جدید تاسیس می کنه و من به پدرت کمک می کنم تا موفق بشه .من چند روز که در رفتارهای تو دقیق شدم  ومتوجه شدم  تو یک پسر استثنایی هستی ،من مثل بچه های همسنت نمی تونم با تو رفتار کنم ،تو بزرگتر از سنت با همه چیز برخورد می کنی ،من از طرفی خیلی خوشحالم که سن روحت از سن جسمت بزرگتر ولی از طرفی امیدوارم بتونم این موضوع را به خوبی درک کنم.بینهایت دوست دارم . ...
2 مهر 1390

خاطرات مسافرت به شیراز

سلام مامان جون من وشما چند روز رفتیم شیراز دیدن خانواده من خیلی خوش گذشت. من هر روز شما رو می بردم پارک من از وجوذ تو لذت می بردم و تو از باری کردن .با مامان جون وباباجون می رفتیم پارک .رفتیم عکاسی تو عکس گرفتی خیلی قشنگ شدن (عکاسی نیما)ولی خیلی اذیتکردی تاعکستو گرفتن. ...
8 شهريور 1390

وسایل نقاشی بردیا

سلام مامان جون من چند روز پیش رفتم برات وسایل نقاشی خریدم تو خیلی علاقه به کاغذ و کتاب و مداد داری . امیدوارم که این علاقه  مندی تو همیشگی باشه میبوسمت love u   ...
25 مرداد 1390